عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود









نظر شما درباره این وبلاگ و مطالب ان چیست؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 143
بازدید ماه : 163
بازدید کل : 168244
تعداد مطالب : 327
تعداد نظرات : 51
تعداد آنلاین : 1



A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites! A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites!

 

 در خاطری که تو هستی

 

 دیگران

 

 محکومند به فراموشی !

 

 این را به همه بگو ...!

A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites! A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites!

:: موضوعات مرتبط: جملات عارفی و عاشقی , دلنوشته , ,
:: برچسب‌ها: محکوم , عشق , دیگران , ,
:: بازدید از این مطلب : 794
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : مهدی محمدی
ت : سه شنبه 29 مرداد 1392

بنام خدا

 عشق فقط عشق علی                رهبر فقط سید علی

 

A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites! A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites!

:: موضوعات مرتبط: عکس , سید علی , ,
:: برچسب‌ها: گالری , سیدعلی , علی , رهبر , عشق , مولا , اقا , ولی , ,
:: بازدید از این مطلب : 953
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : مهدی محمدی
ت : یک شنبه 7 آبان 1391

بنام خدا

 

 

 

A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites! A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites!

:: موضوعات مرتبط: عکس , امام خمینی , ,
:: برچسب‌ها: امام خمینی , روح الله , عشق , ,
:: بازدید از این مطلب : 457
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : مهدی محمدی
ت : یک شنبه 30 مهر 1391

بنام خدا

 

تفـاوت عشـق و ازدواج ...

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی بسیار گرون قیمت  و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم!
چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت.

همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش.
به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.

در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و عشق مثل اون روزنامه می مونه!

یک اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه وقت هست که اشتباهاتم رو جبران کنم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم.

اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو می کنم. حتی اگر هرچقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال منه، و هر لحظه فکرمیکنی که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به راحتی دل بکنه و بره مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جاییکه ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه.
درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه ... و اینطوره که آدمها یه دفعه چشماشون رو باز میکنن میبینن که اون کسی رو که یه روز عاشقش بودن از دست دادن و دیگه مال اونها نیست ...

و این تفاوت عشـق است با ازدواج ...



 

A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites! A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites!

:: موضوعات مرتبط: خانواده , زندگی , ,
:: برچسب‌ها: زندگی , تفاوت , عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 395
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : مهدی محمدی
ت : جمعه 26 خرداد 1391

داستان کوتاه زنجير عشق

 

 يک روز بعد از ظهر وقتي اسميت داشت از کار برميگشت خانه،

سر راه زن مسني را ديد که ماشينش خراب شده و ترسان توي

برف ايستاده بود .اون زن براي او دست تکان داد تا متوقف شود.

اسميت پياده شد و خودشو معرفي کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.

زن گفت صدها ماشين از جلوي من رد شدند ولي کسي نايستاد،

 اين واقعا لطف شماست .

وقتي که او لاستيک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده

 رفتن شد, زن پرسيد:" من چقدر بايد بپردازم؟"

و او به زن چنين گفت: " شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين چنينشرايطي بوده ام.

و روزي يکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم

اگر تو واقعا مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي¸بايد اين کار رو بکني.

نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه!"

چند مايل جلوتر زن کافه کوچکي رو ديد و رفت تو تا چيزي بخوره و بعد

 راهشو ادامه بده ولي نتونست بي توجه از لبخند شيرين زن پيشخدمتي

 بگذره که مي بايست هشت ماهه باردار باشه و از خستگي روي پا بند نبود.

او داستان زندگي پيشخدمت رو نمي دانست¸واحتمالا هيچ گاه هم نخواهد فهميد.

وقتي که پيشخدمت رفت تا بقيه صد دلار شو بياره ، زن از در بيرون رفته بود ،

درحاليکه بر روي دستمال سفره يادداشتي رو باقي گذاشته بود.

وقتي پيشخدمت نوشته زن رو مي خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.

در يادداشت چنين نوشته بود:" شما هيچ بدهي به من نداريد.

 من هم در اين چنين شرايطي بوده ام. و روزي يکنفر هم به من کمک کرد،

همونطور که من به شما کمک کردم.

اگر تو واقعا مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي،بايد اين کار رو بکني.

نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه!".

همان شب وقتي زن پيشخدمت از سرکار به خونه رفت در حاليکه به اون پول و يادداشت زن فکر ميکرد به شوهرش گفت :"دوستت دارم اسميتهمه چيز داره درست ميشه  

A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites! A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites!

:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: داستان , زنجیر , عشق , کوتاه , عاطفی ,
:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : مهدی محمدی
ت : جمعه 11 فروردين 1391
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentAvator->
<-CommentAuthor-> در تاریخ : <-CommentDate-> - - گفته است :
<-CommentContent->

<-CommentPage->

(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');